وحی
قرآن وحی نامه اعجاز الاهی است که به زبان عربی به وسیله «جبرئیل» از جانب خداوند بر قلب پیامبر اکرم (ص) یکبار به صورت تدریجی در طول بیست و سه سال و بار دیگر به صورت دفعی در شب قدر فرود آمده است. رسول اکرم (ص) آن را بر گروهی از اصحاب خود خوانده و کاتبان وحی آن را با نظارت مستقیم و مستمر حضرت نوشته اند و حافظان بسیاری آن را حفظ و نقل کرده اند.
پس منظور از وحی، “القاى معانى به قلب پیامبر (ص) از سوى خدا و سخن گفتن خدا با او است. این وحى بر اساس نیازى است که نوع بشر به هدایت الاهى دارد تا از یک طرف به سوى مقصدى که ماوراى افق محسوسات و مادیات است، هدایت شود و از طرف دیگر، به نیاز زندگى اجتماعى او که عبارت است از برخوردارى از یک قانون الاهى، پاسخ مثبت داده شود.
از کلمات پیغمبر اکرم (ص) هم مىتوان فهمید که اساساً وحى با سایر القائاتى که به بشر مىشود، از نظر ماهیت، متفاوت نیست، بلکه از نظر درجه فرق مىکند؛ مثلاً پیامبر اکرم (ص) ضمن حدیثى مىفرمایند: رؤیاى صادقه جزئى از هفتاد جزء نبوت است. این حدیث اشاره مىکند که وحى به انبیا درجه قوى و نَشَآت پر تلألؤ نورى است که همگان از پرتو این نور بهرهمند و روزى خوارند". [3]
انواع وحی در قرآن
وحی در قرآن در چهار معنا استفاده شده است:
1. اشاره پنهانی
این همان معنای لغوی واژه وحی است؛ چنانکه به اشاره حضرت زکریا (ع) به قومش در قرآن، «وحی» اطلاق شده است: “او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت: “به شکرانه این موهبت، صبح و شام خدا را تسبیح کنید". [4]
2. هدایت غریزی
این همان رهنمودهای طبیعی است که در نهاد تمام موجودات به ودیعت نهاده شده است. هر موجودی، اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان، به طور غریزی راه بقا و تداوم حیات خود را میداند. از این هدایت طبیعی در قرآن با نام «وحی» یاد شده است: ” و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها و درختان و سقف های رفیع منزل گیریدو سپس از میوه های شیرین تغذیه کنید…". [5]
3. الهام (سروش غیبی)
گاه انسان پیامی را دریافت میدارد که منشأ آن را نمیداند؛ به ویژه در حالت اضطرار که گمان میبرد راه به جایی ندارد، ناگهان درخششی در دل او پدید میآید، راه را بر او روشن میسازد و او را از آن تنگنا بیرون میآورد. این پیامهای رهگشا، همان سروش غیبی است که از پشت پرده هستی به مدد انسان میآید. در قرآن، به همین الهامات غیبی «وحی» اطلاق شده است: ” و به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر ده و چون بر او ترسان شوی به دریا افکن …". [6]
این سروشهای غیبی گاه منشأ رحمانی و زمانی منشأ شیطانی دارند. از اینرو، در قرآن به وسوسههای شیطان نیز «وحی» اطلاق شده است: ” و هم چنین ما بر هر پیامبری دشمنی از شیطان های انس و جن قرار دادیم که برخی از آنان برخی دیگر را وسوسه می کنند…". [7]
4. وحی رسالی
وحی بدین معنا، بیش از هفتاد بار در قرآن از آن یاد شده است. این وحی به انبیا اختصاص داشته و شاخصه نبوّت آنها محسوب میگردد: “و چنین قرآن فصیح عربی را ما به تو وحی کردیم …". [8]
انواع وحی رسالی
در قرآن کریم به اشکال سه گانه نزول وحى اشاره شده است:
1. تکلم مستقیم و بدون واسطه، یعنى بین خدا و پیامبر، واسطه ای نیست و پیامبر مستقیماً وحى را از منبع فیض دریافت مىکند. نویسنده کتاب التمهید فی علوم القرآن می گوید: “بنابر آنچه که اصحاب حالت پیامبر اکرم را هنگام فرود وحی توصیف کرده اند، نزول وحی بیشتر مستقیم بوده است". [9]
2. تکلم خداوند از وراى حجاب: در این نوع پیامبر تنها صدا وحی را می شنود و هیچ چیز را نمی بیند. این گونه دریافت وحی مانند آن است که کسی از پس پرده سخن بگوید و انسان تنها صدای او را بشنود؛ از این رو قرآن از این قسم به «وراء حجاب» تعبیر می کند.
3. دریافت وحی از طریق فرشته الاهی:
در این طریق حضرت جبرئیل (ع) پیام الاهی را بر قلب پیامبر فرود می آورد. “روح الامین قرآن را بر قلب تو فرود آورد". [10]
“روشن است که در دو قسم اخیر، به خلاف قسم اول، حجاب و واسطهاى بین خدا و نبى در کار است؛ البته معناى حجاب و واسطه این نیست که این حجاب پیامبر را از ارتباط مستقیم با تکلم الاهى باز دارد؛ بلکه واضح است که گوینده، خدا است؛ اما به دلیل حکمت و مشیت الاهى، پیامبر بر حجاب یا واسطه التفات مىکند و پیام حضرت حق را از وراى حجاب یا از لسان واسطه مىشنود. پر واضح است که در این جا نیز رسول، مستقیماً پیام خدا و سخن فیّاض على الاطلاق را دریافت مىدارد؛ بنابراین اگر رسول به حجاب التفات کند، گفته مىشود که وحى از وراى حجاب است و اگر بدان التفات نورزد، وحى نسبت به او بلاواسطه و مستقیم است. آن جا هم که وحى به واسطه جبرئیل (ع) است، اگر گیرنده وحى به واسطه توجه نداشته باشد، وحى بلاواسطه از سوى خدا خواهد بود". [11] ، [12]